اول؛
روایتی قدیمی است(+). این روزها بازنشر میشود دوباره. ماجرای پیرزن، قصابی، غذای سگ! کوتاه است ولی به شدت منقلب کننده. دردناک است. نمایش تاثر آمیزی از یک پیرزن فقیر، از فقر و شکاف طبقاتی. اما برای من بیشتر امید بخش و شادکننده بود. پس از غم و آهی بزرگ البته!
پیرزن عجب عزت نفس شگفت آور شادکنندهای دارد. عزت نفسی که او را ان شاء الله بهشتی خواهد کرد. عزت نفسی که همین کوخنشینان دارند و اتفاقا همینها تا آخر خط، آنجایی که بیدردهای بیخاصیتی چون من کم میآوریم، با یقینی بهت آور پای انقلاب میایستند. دقیقا همین عزت نفس است! همین مستضعفانند که امام روحالله برایشان چنان تعابیر شگرفی به کار میبُرد!
میدانی بعد مثبت دیگرش چیست؟ این که صدقهی منتآور از آن مرفه بیدرد را قبول نمیکند که میخواهد با یک تیکه گوشت ظلم فراوان و فسادی را که در جامعه کردهاند، ماستمالی کند. و آن وجدان نداشتهاش را کمی آرام کند. این تو گوشی عدالتخواهانه آن پیرزن است به ظالمان بیشرفی که خیال کردند با انداختن باقی شام نجسشان، این فقرا باید تا همیشه غلام حلقه به گوششان بشوند و کف پاشان را ببوسند. فقرایی که توسط همینها فقیر ماندهاند. فقرایی که نه تنها فقیر ماندهاند که انکار شدهاند. که حتی رایشان نیز انکار میشود. چرا که انسانیتشان انکار شده است. این مرفهین بیدرد متعفن، مستضعفین را در حد همان سگ میبینند. خداوند ازشان نگذرد… ان شاء الله در همین دنیا داغ همه ظلمهایشان را بچشند
دوم؛
چند روز پیش بخشهای خبری تلویزیون پیرزنی 70 ساله را نشان میداد که هر روز به معدن نمک میرفت و کار میکرد. یک جا خیلی عادی گفت بچههایم شهید شدهاند برای خدا؛ میبینی؟ بدون کوچکترین توقعی از ج.ا. خودش زندگی خودش را میچرخاند. از شرمندگی آب شدم. همین عزت نفس مستضعفان…
سوم؛
این یادداشت آ. کوشکی در موردی شبیه این! عذر از سینهچاکان برادر قالیباف؛ شهردار محترمی که انگاری تمام انقلابیگری و ولایتمداری و بصیرت و اینها بعد از آ. هاشمی در ایشان متجلی شده است!!
الیباف: در یکی از محلات تهران، نانوایی اعلام کرده نان نسیه نمی دهد. من به عنوان شهردار شوکه شدم که مگر کسی هست که نان نسیه بگیرد؟ بعد از تحقیقی که انجام دادم، دیدم افرادی هستند که پول خرید نان در حد ضروریات خود را هم ندارند. (شرق ـ ۲۸/۳/۹۰)
1- برادر قالیباف، این که در تهران کسانی پول خرید نان را هم ندارند عجیب نیست! همان طور که بی اطلاعی شما از این پدیده هم جای تعجب ندارد! هر فرد دیگری هم به جز شما باشد و هر روز صبح پس از شنا با میز صبحانه ای که در اتاقش چیده می شود، مواجه شود به همین سرنوشت دچار خواهد شد و طبیعی است که سیر از گرسنه خبر نداشته باشد و سواره از پیاده!
2_ آقای شهردار، پول هایی که در شهرداری و به قاعده روزانه ده ها میلیارد تومان با دستور یا اطلاع شما جا به جا می شود متعلق به همین مردمانی است که بسیاری از آنها استطاعت خرید نقدی نان را هم ندارند! آیا در هزینه کردن این پول ها حساسیت لازم را دارید؟ آیا در واگذاری پروژه ها (مخصوصاً پروژه های فرهنگی اجتماعی!) مراقب اتلاف یا اسراف در بیت المال هستید؟ آیا می توانید به وجدان خود اطمینان دهید که ساختار تحت نظارت شما از نظر مالی سالم است؟
3_ هرچند شما و شهرداری در علاج چنین پدیده هایی مسئولیت مستقیم ندارید اما بدانید (و شاید هم می دانید) که بسیاری از کارگران زحمتکش شهرداری از همین قشری محسوب می شوند که از شنیدن خبر فقرشان شوکه شده اید! آیا مطمئن هستید که این کارگران استثمار نمی شوند و حقشان را تمام و کمال دریافت می کنند؟ شاید بخشی از این فقر شوکه کننده محصول استثمار کارگران بی پناه از سوی شرکت ها و یا موسسات ظالم و بی انصاف باشد.
4_ حاج باقر عزیز! برای درک میزان فقر مردم نیازی به تحقیق نیست! اگر با مردم و میان مردم زندگی کنیم، اگر از برج عاج مسئولیت پایین بیاییم، اگر مردمی باشیم آنگاه به تمام دردها و مشکلات مردم واقف خواهیم شد، این مشکلات را لمس خواهیم کرد و دیگر برای اطلاع از میزان فقر مردم نیازی به تحقیق نخواهیم داشت!
5_اشرافیت و بریدن از مردم، سم قاتل مسئولان نظام اسلامی است! شهردار تهران باید خودش را مراقبه و معاینه کند! نگذاریم این سم وجود ما را هم مسموم سازد!